حماسه های عاشقانه

ساخت وبلاگ
وطن... ای وای وطن، خانه ی ماتم زدگان شد در شهر، عزا داری خونین کفنان شد آواز قناری شده خاموش و پر از بغض غارتگر این باغ، تو گوئی که خزان شد آن مادر حیرت زده از مرگ و تباهی ... بر گور جوانش به غم و درد و فغان شد گهواره ی طفلان، همه خونین و جگر سوز در چاک زمین گم شد و از دیده نهان شد در نیمه ی شب دشمن گندیده و نامرد آتش به تر و خشک، زد و شمرِ جهان شد بر خیز وطندار که این دشمن مکار ..... پنهان ز نظر بود ، کنون سخت عیان شدنجیبه سمیع ای خدا یاری بكن تا دست نادان بشکندقدرتِ این کور دلان و تخم شیطان بشکند اي تو مرد سالار كه سنگت پيكر زن را شكستمیرسد روزی ترا زن ، فرق و دندان بشکند زن ترا یک مادر است و خواهر و يا همسرتای سيه دل جهل تو، با زور ایمان بشکند خود نمایی می کنی ، تكبير ميگويي و ليكاين ريا كاري ترا و حرف بطلان بشکند قبر من را کنده ای، شاید که تو یک بنده ای قاتل فرخنده و، این اهلِ فرمان بشکند آسمان هم گریه دارد، ناتوان رخشانه هاریشه و اندیشه ی این نا مسلمان بشکند من چو تندیسی نشسته، تشنه گان خون منچون قصابی دست و پای گوسفندان بشکند آه من آخر تباهت میکند ای بد سرشت خشم من آخر غرور کاخ حماسه های عاشقانه...
ما را در سایت حماسه های عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : غزل حماسی,غزل حماسی امام حسین,غزل حماسی قیصر امین پور, نویسنده : 5najibasamey5 بازدید : 229 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 11:34

جان من! دیشـب که در بـزم حریفان دیدمـت خنـده بر لـب داشـتی اما پریشان دیدمـت آه، من احساس کردم آن غم پنهانی ات لیک شور عشق در چشمت ، فروزان دیدمت گـفـتـنـی هـایی بـرايـت داشـــتـم از عـمـق دل تا كه نزديكت شدم، از خود گريزان ديدمـت گـرچـه مـن آشـفـتـه بـودم از نـگـاه سـرد تـو قصه‌ی نـاگـفـتـه‌ی در لـب نـمـایـان دیـدمـت یک نـظـرکردی بسـویـم نازنین مـن چـنـان دست و پا گم کرده بودی و هراسان دیدمت بـاغ دل پـر شـور، از عشق و محبت هر قدم چـون نـسـیـمی بی سرو پا، در بیابان دیدمـت ای تــمــــنــای دل دیــــوانـه ام با اين همه در ميان جمله خوبان ، كاكل افشان دیدمت  خیال یار پروانه شوم کاش ترا گل صدا کنم با عطر تنت در بر و رويت هوا کنميا اينكه قناري شوم و ناله سر كنمآهنگ عاشقانه به باغت نوا کنم آیينه تو باشی و من از شوق روی تو تنها نشسته سوی تو ناز و ادا کنم بیمار اگر شوم تو بیایی عیادتم با حرف های ناز تو دردم دوا کنم گر دور شوی از بر من، شام و سحر باز تا وصلت دوباره، برایت دعا کنم در نيمه شب اگر تو بیایی به کلبه ام آغاز غزل با تو و تا اتنها کنم ايكاش تو باشي به برم در شب وصال حماسه های عاشقانه...
ما را در سایت حماسه های عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5najibasamey5 بازدید : 269 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 11:34

به رویایت ترانه میسرایم دو بیت عاشقانه میسرایم ترا در بند بند هر سرودم چو شاه این زمانه میسرایم  ()()()درین باغچه نمایانی تو دخترسرا پا گل خرامانی تو دختربکن رحمی به حال زار عاشقدوای درد و درمانی تو دختر ****** به چشمانت غم دیرینه دیدمبه لبهایت سخن از کینه دیدمقسم بر خالق یکتا عزیزم !همه این قصه در آئینه دیدم ***** تمنای دلم چشمان یار است وجودم بسته ی پیمان یار است بیا بنگر هوایِ خانه ی دل طنین زوزه ی توفان یار است  ******* یکک دوختـر ديلـی از مو ره بـوردهبرایشی خط روان كردوم فيشوردهاگـه این خط مه، دیستِ آتیـش اوفتاد!ازی دونیـا مـوروم رویشـی ندیـده ***** شدم دل بستهء زلفِ سیای شیکمان ابرو، منم غرقِ چمای شینمیدانم که حور است یا پری زاد ؟اسیرم کرده، با ناز و ادای شی ***** تو.... ای زن، مایهء هر افتخاری !توئی مادر، توئی خواهر، تو یاری،سرود مهر،از دل میسرائی،تو.... زیبا تر، ز گلهایِی بهاری ! ***** به پاکستان ببر پیغام مان رافراموش کرده ئی خشم پتان رااگر گردون به کام ما بچرخید !زنیم آتش در و دیوار تان را ***** قسم بر دشت و دامان تو میهن..قسم بر ابر و باران تو میهن........که دارم تا نفس در س حماسه های عاشقانه...
ما را در سایت حماسه های عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : دوبیتی های زیبا,دوبیتی های ناب,دوبیتی های عاشقانه, نویسنده : 5najibasamey5 بازدید : 267 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 11:34

رباعی  شهر دل من به سینه تنگ آمده است  وحشت زده با توپ و تفنگ آمده است  در ظاهر خود اراده از صلح و صفا  در اصل، کمر بسته به جنگ آمده است  ****** آمد به چمن گل رخِ زیبا نگرِ من چشمش به من افتاد و نیامد به بر من گر چه نگه اش تیر جفا زد به دل اما؟ بگذار کند ناز دو عالم به سر من نجیبه.سمیع   بیا ای هموطن با هم بگرییم  بريزيم اشكها، پیهم بگرییم زمین و آسمان ماتم سرا شد! سحر چون قطره ی شبنم بگرییم نجیبه.سمیع باز گرگِ تشنه اوباشی نمود زخم کندز را نمک پاشی نمود نفرتم بادا به راه و رسم شان این جنایت، طالب وحشي نمود هزارگی  قـد و بالاي تــوره ایســـپند مـوکونوم ده جـان از خـود کالاي گند مــوکونوم اگــر آتيـــم مــه ره در تـــو نميــــداد تعــويذ كرده زبانشـي بنـد موکونونم نجیبه.سمیع قسم بر دشت و دامان تو میهن  به باد و ابر و باران تو میهن  که دارم تا نفس در سینه یخو  سپر سازم به ارمان تو میهن  ***** به کنـدز ناله و فریاد و زاریست هواي كـوچه هايــش انفجاريست خـــدا یا بنــدگانـت در عـذابنـد! ببین روی زمینش خون جاریست دو چشمم بهر کابل گریه دارد  به پغمان پر از گل گریه دارد  درینجا مرغکی بال حماسه های عاشقانه...
ما را در سایت حماسه های عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : دو بیت از شعر بهار,دو بیت از شعر حافظ,دو بیت از سعدی, نویسنده : 5najibasamey5 بازدید : 271 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 11:34

احساس ميكنم كه تمناي من تويي زيبائی، هر بيت و غزلهاي من توييديوانه وار ، چشم به راهت نشسته ام در خواب و در خيال و نفسهاي من تويييادم نميرود گل من خنده هاي ناز در لحظه ها وهوش و در هواي من توييديشب به ياد روي تو ديدم به روي ماه بستم دو چشم خود كه به روياي من توييچون ماهيي افتاده به ساحل ز سوز عشق آب حيات من تويي ، درياي من تويييعني ميان رگ رگ جانم شدي نهان آغاز اگر تو بودی ، انتهاي من تويي  *****    ******دوســت دارم با محـبـت غــرقِ رویایــت شــوم مثـــل مـوج بی ســر و پا روی دریایــت شــوم دوســت دارم شـامگاهان در میــان کوچــه ها همـچـو قانوسـی بسـوزم تا که رسوایت شـوم دوسـت دارم در سـکوت و خلـوت شبــهای تـو چون قناری خـوش بخوانم شعرو نجوایت شوم دوسـت دارم آنـقدر از عشـق خوانـم پیـش تو! تا شوی عاشقتر از وامق، من عذرایت شـوم دوســت دارم سـاقی میـخانه باشــم یک شبــی تو خـمار و مــن شـراب تلـخ صـهبایت شــوم دوســت دارم گـر بمـانی لـحظه ی مهـمان دل مـیـزبانِ ، آن نـگاهِ ، دل فریبــایــت شـوم دوسـت دارم ظلـمت هـجران جان سـوز تـرا! جا دهم در سینه، تا خود شرحِ غمهایت شـوم دوس حماسه های عاشقانه...
ما را در سایت حماسه های عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : تمنای دل,تمنای دلم,تمنای دل رمان, نویسنده : 5najibasamey5 بازدید : 276 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 11:34

مادرم! آغوش گرمت بود، اقامتگاه منسینه ی پر درد و رنجت بود، راحتگاه منقصه و افسانه های نیمه شب هایت بدلدست های خسته ات بر سر نوازشگاه مناز خطای کوچکم آگه نشد چشمان توقلب چون آئینه ات همواره بود دادگاه منهر قدم بودی تو یار و رهنمائی زندگیخاک پایت توتیا بود و عبادتگاه منالتجا دارم شبی در خواب بینم روی توکان نگاه مهربانت بود، درمانگاه من *******   مادر بیـا ببیــن کـه مـرا جـان میــــرودقلــب ترا شکستـــه و آســــان میــــرود   اینجا مـرا به خـون خـودم رنگ میزنندآنجـا ترا بــه نام خـــدا سنـــگ میـزنند مادر بگو بگو که گـناهم چه بوده است؟بیـگانه ها تـمام خوشــی ام ربـوده است خواب مرا صدای بم از من گرفته استطالب کتاب و مکتبم ازمن گرفتــه است مادر نکــن تو گریــه و باش انتــظار مندشمن زبون شده ست به صبر و قرار من مادر صبـور باش به برت زود میرسـماز راه جـاده هـای پـر از دود میـرسـم مادر لبـاس خـامکــی ام را به مـن بدهآن خاطـرات کودکـی ام را به مـن بده مادر کجاست عید و خوشی و برات ما؟آن میـله هـای کابل و بلـخ و هـرات ما؟ بنگر خـدا! که خانـهء ما غـم سرا شــدهدر روز عیــــد کُشتـــن ‌آدم، روا شـ حماسه های عاشقانه...
ما را در سایت حماسه های عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : غزل مادر و فرزند,غزل در وصف مادر,غزل پدر و مادر, نویسنده : 5najibasamey5 بازدید : 227 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 11:34

آسمانم! من به چشمان خودم می‌بینم، آسمان دل دارد! گاهی میخندد و... گاهی چنان می‌گرید شاد و ناشاد مثالِ من و تو! تیره و تار شود گاه ز دلتنگیِ خود گویی غم دَور و برش می‌چرخد در دلش حسرت دیدار کسیست! سرد و خاموش مثالِ من و تو! گاه و ناگاه ز هر گوشه چنان زوزه یی باد، به هوا می‌پیچد اشک از چشم دلش میریزد محو و نابود مثالِ من و تو! وقتی آفتاب جهانتاب به تابیدن شد ! هر چند... با آن همه مهابت خود رنگ صیقل شده اش را به جهان میگشاید باز لبخند عجیبی به لبش میتابد مثالِ من و تو! آسمان را که چنان می‌بینم عشق در دل دارد غصه اش رنج شقاوت ها است در گلو بغض دارد مثالِ من و تو! آسمان خانهٔ خاموشیِ من دوستت دارم. 2,12,2016 خورشیـد زیبایـم! سیمایت را از زیر ابر های سیاه بیرون کن، سرزمین احساسم سخت اتنظار آغوش گرم و تابش دوباره ی تو را دارد بتاب بر مـن! و نـور بارانم کن. 15.10.2016 حماسه های عاشقانه...
ما را در سایت حماسه های عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : اشعار سپید,اشعار سپید کوتاه,اشعار سپید نیمایی, نویسنده : 5najibasamey5 بازدید : 252 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 11:34